علیرضا قزوه
علیرضا قزوه متولد 1342 در شهرستان گرمسار است. تا دیپلم تجربی را در این شهر سپری کرد و بعد برای ادامه تحصیل به قم رفت و تا سال 1369 در این شهر بود. لیسانس حقوق قضایی خود را از دانشگاه قم گرفت و تحصیلات تکمیلی خود را رشته ادبیات فارسی از دانشگاه آزاد واحد تهران مرکزی در مقطع فوق لیسانس و فیلولوژی از دانشگاه دولتی ملی تاجیکستان در مقطع دکتری ادامه داد.
وی مدتی در جراید و رسانه های کشور از جمله روزنامه جمهوری اسلامی ، روزنامه اطلاعات ، مجله امید انقلاب، ادبستان و اهل قلم و برنامه های ادبی رادیو کار کرده است.
قزوه از سال 1377 تا 1379 به عنوان وابسته فرهنگی در تاجیکستان بوده است. ایشان همچنین با راه اندازی نخستین جشنواره شعر فجر قدمی جدی برای معرفی و ارتقاء شعر ایران برداشته است.
قزوه به مدت یک سال نیز عهده دار ریاست شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود.
وی از سال 1386 تاکنون به عنوان وابسته فرهنگی و مدیر مرکز تحقیقات فارسی دهلی نو مشغول به فعالیت است.
از قزوه حدود 40 کتاب شعر و نقد و سفرنامه و نثر و تحقیق به چاپ رسیده است.
کتابهای از نخلستان تا خیابان ، شبلی در آتش، این همه یوسف، عشق علیه السلام، قطار اندیمشک، با کاروان نیزه، سوره انگور و انگشتری سوم خاتم از مجموعه های اشعار اوست.
قزوه در زمینه سفرنامه نویسی نیز دو اثر پرستو در قاف (سفرنامه حج) و قونیه در قطار(سفرنامه قونیه) را چاپ کرده است.
تصحیح نسخه خطی بیدل به انتخاب بیدل به همراه پروفسور شریف حسین قاسمی، چاپ دیوان دوجلدی بیدل نسخه رامپور(قدیمی ترین و معتبرترین نسخه بیدل با 251 غزل به دستخط خود وی ) و تصحیح تذکره کلمات الشعرای سرخوش و کتاب خورشیدهای گمشده (معرفی شعر تاجیکستان در یکصد سال اخیر) از دیگر کارهای پژوهشی وی می باشد.
آثار شعر و نثر این شاعر در کتابهای درسی نیز به چاپ رسیده است. ضمن آن که اشعاری از این شاعر در دفترهای مستقل و جمعی به بیش از ده زبان زنده دنیا ترجمه شده است.
وی همچنین سفرهای فرهنگی و شعرخوانی به چندین کشور دنیا داشته است.
نمونه اشعار:
--جنگ از خیال شاعران رنگین تر است
از تربت شهدا بوی سیب می آید
این بوی ناب وصال است
با عطر گل های سیب است
این نفخه آشنایی، بوی کدامین غریب است؟
امشب از این کوی بن بست با پای سر می توان رست
روشن، چراغ دل و دست، با نور امن یجیب است
در سوگ گل های پرپر، گفتی و بسیار گفتیم
امروز می بینم اما مضمون گل ها غریب است
در مسجد سینه چندی است تا صبحدم نوحه خوانی است
بر منبرگونه شب ها، این گونه اشکم خطیب است:
از سنگ های بیابان خاموش بودن عجیب است
از ما که هم کیش موجیم، این گونه ماندن عجیب است
خشکید جوی ترانه بی گریه های شبانه
این نغمه عاشقانه سوز دلی بی شکیب است
با اشتیاق زیارت، یاران همدل گذشتند
انگار تنها دل من، از عاشقی بی نصیب است
علیرضا قزوه
-- بچه های خط اول به شیمیایی ها که بی صدا می میرند
ماهیای سرخ عاشق ، توی حوضی از اسیدن
دلشون یه دریا درده ،کی می دونه چی کشیدن ؟!
می دونی چه دردی داره ،بی صدا ترانه خوندن ؟!
می دونی چه سوزی داره ،تو آتیش نفس کشیدن ؟!
هد هد صبا شدیم و هفت شهر عشقو گشتیم
ما نفس کم نیاوردیم ،معلومه کیا بریدن!
سینه آتیش خلیله ،اینجا عشقه که دلیله
ببین این دلای عاشق ،چه بهشتی آفریدن!
بچه های خط دوم ،سرشون به خاک ، اما
بچه های خط اول ، آسمونو سر کشیدن
فکر اون گلای سرخم که سرا رو خم نکردن
می میرن ولی نمی گن که گلوشونو بریدن
لاله ها کی گفته تنها ،همونایی ان که رفتن ؟
اینایی که پر شکسته ن ،مگه کمتر از شهیدن!
علیرضا قزوه
منبع: باغ موزه انقلاب اسلامی ودفاع مقدس
برچسب ها :